به فال نیک تو را ماه روزه آمده
قسمت دوم:
افطار « روزه گشودن »
افطار در لغت به معنای روزه گشودن است و زمان روزه گشودن هنگامی است که شرع مقرر نموده است. زمان و سفره افطار دارای معنویت خاصی است و از روحانیت و صفای مخصوصی برخوردار است و به راستی گرد آمدن به سر سفره افطار دارای حال وهوای دلپذیری است که حکایت از رحمت بی منتهای پروردگار رحمان دارد.
یکی از سفارشهای مهم اسلامی دستگیری از مستمندان و محرومان است و دیگر سفارش مهم این دین آسمانی «صله رحم »و برقراری روابط صمیمانه با اقوام و نزدیکان است که بسیار مستحب شمرده شده است، بدین ترتیب «افطاری دادن »در ماه مبارک رمضان آیت دیگری بر رحمت بی پایان خداوند رحیم است که موجب نزدیکی دلها و استواری پیوندها می گردد.
این سنت حسنه همچنین در ابعاد اجتماعی نمایانگر روح همنوایی با مستضعفان و مددکاری از محرومان می باشد.لحظه شیرین افطار کردن که همراه با آداب و ذکر و مناجات است، در کلام سخنوران ادب پارسی نیز از جایگاه و منزلت خاصی برخوردار است.تا بدانجا که در برخی سروده ها از آن در قالب تغزل یاد شده است شاعر در توصیف زیباترین لحظات زندگی از این مفهوم استفاده نموده است:
کلیم کاشانی:
خمار باده در چشمم سیه کرده عالم را
بیا ساقی که وقت شام باید روزه واکردن
اشک چشمم در دهان افتد گه افطار از آنک
جزکه آب گرم پستی نگذرد از نای من
ملاطغرا:
غم روزه برمن بسی بارکرد
چو ساغر به می باید افطار کرد
بگفت ای فلان ترک آزار کن
یک امشب به نزد من افطار کن
در معنای «سحر »آورده اند که وقت آخر شب و زمان پیش از صبح و برخی شراح نوشته اند که سحر سپیدی است که بالای سیاهی باشد و یا سپیدی است که بر سیاهی برآید.
سحرگاهان ماه مبارک رمضان از آنجا که نقطه آغازی است برای شروع روزی همراه با ستیز با هواهای نفسانی و خودسازی، از اهمیت بسیار بالایی برخوردار است.
نشستن بر سر سفره سحری که همراه با آداب و تشریفات خاصی است بسیار دل انگیز و روح نواز است.خصوصا این لحظات برای کودکان و نوجوانان بسیار زیبا و خاطره انگیز است و رایحه دلپذیر رحمت بی انتها ایزدمنان در چنین فضایی ملکوتی غیر قابل انکار است.
اذان صبح هنگامه امساک است و سپس نماز و نیایش به درگاه معبود.و در روایات آمده است که این لحظات بهترین اوقات برای مستجاب شدن دعاهای خیر است و درهای آسمان در این اوقات بر روی بندگان صالح و مومن باز می شود و باران رحمت الهی بر زمین نازل می گردد.
در شعر سخنوران ادبیات فارسی همواره هنگامه پر رمز و راز سحرگاهان از جلوه جذاب و دلنشینی بهره گرفته است.فرصتی که فاصله زمین از آسمان به حداقل ممکن می رسد و ملائک برای دیدار صالحان به زمین می شتابند:
من آن مرغم که هر شام و سحرگاه
زبام عرش می آید صفیرم
هر سحرگاهش دعای صدق ران
پس به سویش عرش فرسایی فرست
خسروانی:
دلخسته و مجروحم و پی خسته و گمراه
گریان به سپیده دم ونالان به سحرگاه
آغاجی:
عهده و میثاق باز تازه کنیم
از سحرگاه تا به وقت نماز
آنچه یک پیرزن کند به سحر
نکند صد هزار تیر و تبر
سوزنی سمرقندی:
به دعای سحر گهانه تو را
برساند به من خداوندم
به فلک می رود آه سحر از سینه من
تو همی برنکنی دیده زخواب سحری